loading...
همه چی قشنگه! ! !
علی یعقوبی بازدید : 16 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)

پس از به خاک سپردن پیکر مبارک حضرت على(ع)، در روز 21 رمضان امام حسن مجتبی(ع) به منبر رفت و خطبه اى خواند.

پس از خواندن خطبه فرمان داد تا ابن ملجم را حاضر کنند، امام(ع) به او فرمود: چه چیز تو را بر آن داشت تا امیرالمؤمنین را شهید و رخنه در دین انداختى.

ابن ملجم گفت: با خدا عهد کرده بودم پدر ترا به قتل برسانم، لاجرم به عهد خود وفا نمودم، اگر مى خواهى امان ده به شام روم و معاویه را به قتل برسانم و دوباره به نزد تو بازگردم، اگر خواستى مرا مى کشى و یا اینکه مرا مى بخشى.

امام فرمود: هیهات! آب سرد نیاشامى، تا اینکه به جهنم واصل شوى.

در تاریخ آمده ابن ملجم گفت: مرا سرّى است که مى خواهم در گوش تو بگویم، حضرت مانع شد و فرمود: اراده کرده از شدت عداوت گوش مرا با دندان برکند.

حضرت علی(ع) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم وصیت کرد. پس از وفات علی، ابن ملجم را برای قصاص نزد حسن پسر علی آوردند. حسن پسر علی به وصیت پدرش، با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را قصاص کرد.

بعد از کشته شدن ابن ملجم مردم به سوی قطام ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جثه‌اش را بیرون کوفه سوزانیدند.

ابن بطوطه متوفی سال 779 هجری گفته است: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه در زمینی سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و علت را پرسیدم. گفتند: اینجا قبر ابن ملجم است. عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی می‌آوردند و 7 روز در این مکان می‌سوزانند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 18
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 50
  • بازدید سال : 571
  • بازدید کلی : 1,571